هانیه وهابی - این کتاب، مجموعهای شامل چهار داستان کوتاه است به نامهای: «یک روز یک آقا»، «مانی شستوشو»، «داستان عبرتآموز یک درخت سیب» و «دزدی که پروانه شد».
در داستان اول، یک روز یک نفر دنبال چشمه میگردد و با چند پله، آینه، لامپ، قالی و ... روبهرو میشود. از آنها میپرسد که چه هستند و هرکدام پاسخ دیگری به او میدهد.
در داستان دوم، «مانی شستوشو» خیلی کار دارد. برای همین، صبح زود از خواب بلند میشود تا به کار خود برسد.
چون نوروز هم در راه است، او از رختخواب گرفته تا حیاط، درخت و گنجشکهایش، بچههای توی کوچه و توپشان، آسمان و ستارههایش را میشوید و میشوید و سرانجام از خستگی خوابش میبرد.
داستان سوم ماجرای درخت سیبی است که در یک روز خیلی گرم توی آب خنک چشمهای که زیر پایش است میپرد. ناگهان سر و کلهی چند آدم پیدا میشود و شروع میکنند دستورهای ریز و درشت میدهند.
آنان از درخت میخواهند که همهی درختها را ببرد و زمین را صاف کند چون آن محل را برای ساختن هتل مناسب میدانند. زمانی که میگوید او درخت نیست، دنبالش میکنند و به او تیراندازی میکنند.
دزد قصهی دیگر این کتاب از بچگی دزد بوده و تخممرغ میدزدیده است ولی کمکم شتردزد میشود و از دیوار راست مردم بالا میرود.
او بهتدریج از یکنواختی کار خسته میشود و چیزهایی میدزدد که به عقل جن هم نمیرسد مانند نصف سبیل گربه، سوزن مادربزرگ، ماه و آبنمای پارک، خطهای گورخر و عطسهی اسب آبی.
یک بار هم مرگ را دزدید و سرانجام یک شب که مأموران او را دنبال کردند، داخل پیلهی ابریشمی که دزدیده بود میرود و پس از مدتی که از آنجا بیرون میآید، دیگر دزد نیست.
حتما این کتاب خوب را بخوانید!